گروه فرهنگی هنری پویا

فعالیت های گروه فرهنگی هنری پویا

گروه فرهنگی هنری پویا

فعالیت های گروه فرهنگی هنری پویا

  • ۲
  • ۰
نقد تمام شعر های رستاک حلاج در چند جمله
 
برای خواندن نقد به ادامه ی مطلب مراجعه بفرمایید

نوشته ی ادیب طالقانی




متن تمام اشعار منتشر شده از رستاک حلاج

تو می خندی ...
حواست نیست ...
من آروم می میرم
تو می رقصی و من ...
عاشق شدن رو یاد می گیرم
چه جذابی ...
چه گیرایی
چه بی منطق به چشمات می شه عادت کرد
توی دستای تو باید
به سیگارم حسادت کرد

منو پک می زنی آروم
خرابم می کنی از سر
رژ لب روی ته سیگار
تن من زیر خاکستر

تنم می لرزه و میری ، حواست نیست
هوامو کام می گیری ، حواست نیست
حواسم هست و می میرم ، حواست نیست
کنارت اوج می گیرم ، حواست نیست
حواست نیست

تو می خندی
حواست نیست

____


«ساکت»

ساکت نشستیو
من عاشقت شدم
موهاتو بستیو
من عاشقت شدم
وقتی نبودیو
عاشق نبودمو
حالا که هستیو
من عاشقت شدم!


وقتی نگاه کنی!
دیونه میشمو
موهاتو وا کنی
دیونه میشمو
میمیرمو به جاش....
من عاشقت شدم
دلواپسم نباش
من عاشقت شدم!

__________

«یلدا»

اینکه بارون گرفته
اینکه اون توی راهه
اینکه فهمیده دوری
بدترین اشتباهه
مثل شومینه روشن
مثل آیینه روراست
بعد یک سال دوری
اینک آخر خودش خواست
خودش خواست

یعنی پاییز امشب

بارشو جمع کردو
میشه با عشق سر کرد
این زمستونه سردو
یعنی آغوش سردم
پر شه از عطر موهاش
یعنی یلدای امسال
با منه آرزوهات
آرزوهات مبارک
شب یلدات مبارک

________

«پاییز سال بعد»

دنیای ما اندازه ی هم نیست
من عاشق بارون و گیتارم
من روزها تا ظهر میخوابم
من هرشبو تا صبح بیدارم
دنیای ما اندازه ی هم نیست
من خیلی وقتا ساکتم ، سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید
پاییز سال بعد برگردم
دنیای ما اندازه ی هم نیست
میبوسمت اما نمیمونم
تو دائم از آینده میپرسی
من حال فردامم نمیدونم
تو فکر یه آغوش محکم باش
آغوش این دیوونه محکم نیست
صدبار گفتم باز یادت رفت
دنیای ما اندازه ی هم نیست
دنیای ما اندازه ی هم نیست
__________

آخرین شام

این آخرین شامه شمعارو روشن کن
نبضت تو دستامه شمعارو روشن کن
این آخرین شامه با تو سر یک میز
این آخرین مهر از آخرین پاییز
این آخرین لبخند این آخرین بوسه
بعد از تو این شبها تکرار کابوسه
شمعارو روشن کن شمع گل لاله
باید برم اما عطرت نمیزاره
فردای من بی تو تلخ و غم انگیزه
شمع و تماشا کن چه اشکی میریزه
__________

آلوده


یه دیوونه اینجا به عشق چشات

غزل می نویسه، گرفتارته
یه احمق تو سرمای این زمهریر
پی فصل آغوش تب دارته

یه شاعر که آرامشش با تو بود

نشسته جدائی رو از بر کنه
میگن خیلی وقته بریدی ازش
نمی خواد، نمی تونه باور کنه

کدوم گوری هستی به دادم برس

تو آغوش کی بال و پر می زنی
به چشمای کی زل زدی بی شرف
بزن، زندگیمو تبر می زنی

شب زجه های من عاشقه

لبات رو کدوم لب تداعی شده
تنت خو گرفته به دستای کی
که آلوده ی این جدائی شده

به دادم برس عمق این نیمه شب

قد اتفاق تو کوتاه نیست
به دادم برس از جنون تا زمین
دوتا پنجره بیشتر راه نیست
_____________

دانشگــــــــــاه


با شــــــال گردن از همه زیبا تری / حق داری دنیا رو زمستونی کنی

بارون و رو چترت گرفتی می بری / هر جا دلت می خواد و بارونی کنی
تا بغض می کنی شبیه ِ جمعه ها / انگیزه میدی شــــهر حزن آلود شه
با هر کسی میگی و می خندی ولی / هر بار شاید یک نفر نابود شه
زیبایی و برای هم کلاسیات / دیوونگی یه حسِ تکراری شده
استاد ها و هم کلاسی هات هـــــــیچ / با تو یه دانشگاه سیگاری شده
می خوابی و بی خواب می شن شاعرا / این لوس بازی های شاعرانه نیست
این بسته های قرص خالی شد نخواب / نزدیکِ این ویرونه داروخانه نیست
زیبایی و برای هم کلاسیات / دیوونگی یه حسِ تکراری شده
استاد ها و هم کلاسی هات هـــــــیچ / با تو یه دانشگاه سیگاری شده
____________

دریا


دلشوره میگیرم هر وقت بارونه

با گریه میخوابم هر جا زمستونه
تا حاله موهاشو از باد می پرسم
حس میکنم بادم دیونه اونه
موهاش دریا بود دنیامو زیبا کرد
فهمید دیونم موهاشو کوتاه کرد
موهاش دریا بود دنیامو زیبا کرد
فهمید دیونم موهاشو کوتاه کرد
از بس شکستم داد شکل شکستن بود
آغوش اون تنها سرماییه من بود
اومد ولی ای کاش ساکش رو وا میکرد
از وقتی که اومد درگیر رفتن بود
موهاش دریا بود دنیامو زیبا کرد
فهمید دیونم موهاشو کوتاه کرد
موهاش دریا بود دنیامو زیبا کرد
فهمید دیونم... موهاشو کوتاه کرد ...
 
خوب امید وارم اشعار را خواننده باشید .

این که رستاک یک سبک جدید و نو داره و در نوع خودش بی نظیره ر میشود باور کرد اما این که رستاک توی شعرهایش کلماتی رو مثل بارون ، موهاش یا مو یا ... ، سیگار و ... ر. استفاده می کند جلوی پیشرفتش را میگیرد....
یا این که  درون  شعرهایش از  کلمه ی بد و بیمفهومی  مثل بی شرف به کار ببرد .امیدوارم به محتوای متن هایی که می نویسد دقت بیشتری داشته باشد زیرا اگه این جوری پیش برود تا دو سال دیگه خبری ازش نداریم و شاید حتی نتونه برای کاراش مجوز بگیره و ...

نوشته ی ادیب طالقانی


نظرات (۱)

ترانه ها بسیار زیبا و احساسی بودند از شما متشکرم

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی